گفت: در رفتن من!
کوه پرسيد: و من؟
گفت: در ماندن تو.
بلبلي گفت: و من؟
خنده اي کرد و گفت: در غزلخواني تو!
آه از آن آبادي که در آن کوه رَوَد؛ رود مرداب شود؛ و در آن بلبل سرگشته سرش را به گريبان ببرد و نخواند ديگر!
من و تو؛ بلبل و كوه و روديم!
راز ماندن جز در خواندن من؛ ماندن تو؛ رفتن ياران سفر كرده مان نيست؛
بدان!!!
"زنده ياد ابوالفضل سپهر"