سفارش تبلیغ
صبا ویژن


دست الهی فاطمه  

 

من در عملیاتی معاون تدارکات  گردان 405 بودم .به اروند رفته بودم .هنگام بازگشت ،گل و لای جاده ،خودرو را از جاده منحرف کرد.شاید پنجاه نفر نیرو به کمک ما آمدند ولی نتوانستیم خودرو را به جاده برگردانیم .ایفا آوردیم ،و آن را بکسل کردیم ، اما فایده ای نداشت .به کمک زدیم ،باز هم موفق نشدیم .نا امید به قرارگاه بازگشتم .در حالی که خسته و گرسنه و کاملا خیس بودم ،جریان را به فرمانده گفتم .خیلی مرا سرزنش کرد ،دلم شکست....

از چادر فرماندهی که بر می گشتم ،با خودم زمزمه کرده ،گفتم یا فاطمه ،نگذار بیشتر شرمنده بشوم.بعد خودروی فرمانده را برداشتم و به آن محل برگشتم .چند متر سیم برق از خانه های بمباران شده ی کنار اروند برداشتم و به خودرو بستم و ان را بکسل کردم .بدون اینکه کسی پشت ماشین بنشیند ،آن را با گفتن یا زهرا حرکت دادم . خدا شاهد است انگار کسی خودرو را از میان آن همه گل و لای با دست برداشت و گذاشت روی جاده !!! در حالی که چند ساعت قبل با آن همه نیرو و بکسل و دنده کمک ،از جایش تکان نخورده بود !!!!

               

                   شادی روح همه شهدا ،بخصوص شهدای غریبِ غرب صلوات      

 

 




هیئت تحریریه وصال شهدا ::: جمعه 86 خرداد 11::: ساعت 5:0 عصر
صلوات نذر لاله های شهید :
صلوات