به نام خدایی که شاهد است و شهدا را دوست دارد شهید جلال نصرتی فرزند علی اصغر ، درتاریخ 1346 در اسلام آباد غرب(واقع در استان کرمانشاه ) دیده به جهان گشود .وقتی به دنیا آمد پدرش دستهایش را به سوی آسمان بلند کرد و گفت: ا لهی شکرت ! و چون صورت زیبایی داشت نامش را جلال گذاشتند . وی در طول تحصیل با وجود سنّ کمش سعی در تحکیم پایه های فکری و عقیدتی همکلاسی ها و دو ستانش داشت . رو حیه مردانگی ایثار وعزت نفس ِ جلال برای همگان مایه قوت قلب و آرامش بود . جلال از نظر اخلاقی ، صبور ، خو نگرم ، مهربان ، برد بار و با بچه ها مهربان بود. به بزر گتر ها خیلی احترام می گذاشت . اخلاق بخصوصی داشت ، خیلی به نماز خواندن اوّل وقت اهمیّت می دادو همیشه به این دید بود که که نماز عالی ترین نیاز رو ح انسان است و انسان با نماز خواندن به آرامش معنوی می رسد و خیلی تا کید داشتند که نماز را اول وقت و با دقت بخوانیم . وی تحصیلات خود را تا چهارم دبیرستان در رشته علوم انسانی ادامه داد وسپس در تاریخ 15/5/65 به عضویّت رسمی سپاه در آمد و خدمت خود را در تیپ نبی اکرم (ص) گردان حمزه آغاز کرد. سپس در تاریخ 2/5/67 در عملیّات مرصاد، در ترک ویس ِ سر پل ذهاب به وسیله اصابت ترکش خمپاره به قلب و سینه مبارکش به درجه رفیع شهادت نائل آمد. *دو خاطره از شهید جلال نصرتی* 1. یکی از نزدیکان شهید نقل می کنند که : یادم می آید وقتی به سفر مشهد رفتیم ، راننده مینی بوسی که با ما بود نماز خواندن بلد نبود و شهید با وجود سنّ و سال کمی که داشت، نماز خواندن را به او نشان داد و به او گفت: من نماز را با صدای بلند می خوانم و شما هم تکرار کنید ... 2. در زمان رفتن به جبهه پدرم مخالفت می کرد و او نیز طوری وانمود می کرد که به جبهه نمی رود و به پدرم دلگرمی می داد. بعد از اینکه می رفت و پدرم متوجّه می شد که اوبه جبهه رفته به دنبالش می رفت . چندین بار متوالی یادم می آید که پدرم به مرز جنگ رفته بود و با ایشان صحبت کرده بود که ایشان گفته بود: پدر عزیز درست است که نگران وضعیّت من هستی و نمی خواهی مرا از دست بد هی، ولی مطمئن باش که من با آگاهی این راه را انتخاب کرده ام و این یک تکلیف است . شادی روح همه شهدا بخصوص شهید جلال نصرتی ،صلوات
هیئت تحریریه وصال شهدا ::: شنبه 86 شهریور 31::: ساعت 11:52 عصر
صلوات نذر لاله های شهید : صلوات